بهترین شخصیتهای زن در بازیهای ویدیویی
علیرغم اینکه زنان بیش از نیمی از جمعیت کرهی زمین را تشکیل میدهند، اما در بازیهای ویدیویی کمتر به آنها بها داده شده است؛ به خصوص در نقش شخصیت اصلی. در ابتدا، زنان در بازیهای ویدیویی صرفاً نقش ابزارهای داستانی را ایفا میکردند، شاهزاده خانمهایی که باید نجات داده میشدند و داستانهایی شبیه به این. اما تعدادی از بازیها توانستند این روند را نادیده بگیرند. امروزه ما تعداد بسیار بیشتری از زنان را در بازیهای ویدیویی شاهد هستیم که میتوانیم به عنوان الگو به آنها اشاره کنیم. اما به طور کلی هنوز این هنرصنعت بیشتر شبیه به یک باشگاه پسرانه است.
برای نوشتن یک شخصیت اصلی زن قابل باور و واقعی، نکات زیادی وجود دارد که میتواند موجب لغزش و اشتباه شود. این مورد حتی در خصوص برخی از شخصیتهای این فهرست نیز صدق میکند. آنهایی که موفق میشوند با انگیزهها، نقاط قوت و ضعف خود شخصیتی قدرتمند را به ما ارائه دهند، میتوانند به عنوان الگویی برای توسعه دهندگان آینده مد نظر قرار گیرند.
ما در این فهرست روی شخصیتهای زن قابل بازی تمرکز کردهایم، حالا ممکن است تنها شخصیت اصلی قابل بازی باشند یا یکی از شخصیتهای اصلی قابل بازی. همچنین آنها را به یک شخصیت در ازای هر فرانچایز محدود کردهایم.
فیث کانرز (Mirror’s Edge)
بازی Mirror’s Edge که در سال 2008 عرضه شد، یکی از متفاوتترین بازیهای اولشخص در دوران خود بود. تا آن موقع عادت داشتیم در بازیهای اولشخص تیراندازی کنیم و سربازان دشمن را از بین ببریم؛ اما در Mirror’s Edge اصلیترین کاری که باید انجام میدادیم، پریدن از روی ساختمانها و انجام حرکات پارکور بود. فیث کانرز (Faith Connors) قهرمان زن این بازی، مهارتهای فراوانی در پریدن از روی بامها و لولهها و مسیرهای باریک داشت. البته تواناییهای او به حرکات پارکور ختم نمیشد و هنگام مبارزات بازی هم جنبه دیگری از قابلیتهای فیث را میدیدیم.
فیث را میتوان الگویی درزمینه مبارزه با دولتهای فاسد نامید. پدرومادر فیث هنگامیکه وی کمسنوسال بود، بهدست دولت کشته شدند و خواهرش نیز دستگیر شد. سپس فیث تصمیم گرفت با کمک دوستانش، برای آزادی خواهرش اقدام کند و انتقام سختی از دولت بگیرد. فیث با ظاهر و شخصیتپردازی جذابش، خیلی زود در بین گیمرها محبوب شد و با اینکه Mirror’s Edge نتوانست به بازی عالی تبدیل شود، همواره از فیث به عنوان یکی از بهترین شخصیت های زن بازی ها یاد میشود.
لایتنینگ (Final Fantasy)
سری فاینال فانتزی یکی از بزرگترین فرنچایزهای دنیای گیم در سبک نقشآفرینی است. شخصیتهای این مجموعه بهخاطر داشتن طراحیهای منحصربهفرد و جذاب مشهور هستند. با وجود قدمت زیاد بازیهای Final Fantasy، بهترین شخصیت زن این مجموعه اولینبار در سال 2009 و با بازی Final Fantasy XIII، یعنی نسخه سیزدهم، به گیمرها معرفی شد. لایتنینگ (Lightning) که نام واقعیاش کلر فرون است، مثل سایر شخصیتهای فاینال فانتزی، ظاهر جذابی دارد و ازنظر رفتاری کاملا خونسرد و قدرتمند است.
لایتنینگ مبارزی حرفهای است که خیلی زود جایش را در بین طرفداران پرشمار فاینال فانتزی بازکرد و به شخصیت محبوب آنان تبدیل شد. خیلیها او را با کلود استرایف، دیگر شخصیت محبوب این مجموعه، مقایسه میکنند که اتفاقا ازلحاظ رفتاری هم شباهتهایی بین این دو دیده میشود.
باس (Metal Gear Solid 3)
باس (رئیس) از بازی متال گیر سالید 3 در این فهرست حضور دارد چون یکی از جذابترین شخصیتها در تاریخچه گیمینگ است. در بازی مشخص شد که او پشت بیشتر اتفاقات داستانی بوده و حتی به صورت مخفیانه، شاگرد خود یعنی اسنیک را آموزش میداد تا او را بکشد. کنترل و آیندهنگری باس به حدی بود که کاری کرد تا نسلهای آینده به جان هم نیفتند. باس که شخصیتی چندلایه، پیچیده و جذاب دارد، قطعا به عنوان یکی از بهترین شخصیت های زن بازی های ویدیویی در تاریخ ثبت شده است.
سیری (The Witcher 3)
سیری (Ciri) که دخترخوانده گرالت محسوب میشود، یکی از جذابترین شخصیتهای بازی Witcher 3 است که بهترین ویژگیهای گرالت را به همراه تواناییهای دیگر، در خود دارد. بخشهایی که در نقش او بازی را انجام میدهید، قطعا یکی از بهترین بخشهای بازی The Witcher 3 هستند که ما را بیشتر با شخصیت او که همواره در حال فرار از سرنوشت خود است، آشنا میکند. او همواره ایراداتی دارد که باعث میشوند بهتر با او همذاتپنداری کنیم و مشاهده مواجه شدن او با سرنوشتش در بازی، قطعا لذتبخش است و احتمالا اگر بازی دیگری در کار باشد، بیشتر او را خواهیم شناخت.
الوی (Horizon Zero Dawn)
الوی (Aloy) که زندگی خود را به عنوان یک فرد طرد شده از جامعه پساپسا آخرالزمانی دنیای بازی Horizon Zero Dawb آغاز کرده بود، از این امر به عنوان محرکی برای کنجکاویش درباره ریشههای خود، مادرش و دنیای اطرافش استفاده کرد. او به شدن علاقهمند است تا بداند اتفاقاتی که رخ دادهاند، چرا به وقوع پیوستهاند. الوی اجازه نمیدهد سنتهای قبیلهای جلوی راهش را بگیرند و وقتی حقایق را درمییابد، از آنها برای آزرده کردن قبیله نورا استفاده نمیکند و اجازه نمیدهد این یافتهها او را تغییر دهند. البته او در طول این ماجراجویی بالغتر شده و اعتمادبهنفس بیشتری به دست میآورد. همه این موارد دست به دست هم میدهند تا او به عنوان یکی از جذاب ترین شخصیت های زن بازی ها شناخته شود.
بایونتا (Bayonetta)
هیدکی کامیا، خالق مجموعه پرطرفدار Devil May Cry، سابقه درخشانی در طراحی و معرفی قهرمانان جذاب دارد. نمونه بارزش هم شخصیت دانته است که همواره بهعنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای گیم شناخته میشود. کامیا در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفت بازی با محوریت قهرمان زن بسازد و مایل بود این قهرمان حتی از دانته هم جذابتر باشد؛ بنابراین، با الهام از انیمههای ژاپنی، دختری زیبا با رفتاری متفاوت و سبک مبارزهای منحصربهفرد خلق کرد که بایونتا نام داشت.
سنوا (Hellblade: Senua’s Sacrifice)
Hellblade: Senua’s Sacrifice کاری را انجام میدهد که بازیهای کمی سراغ آن میروند؛ این بازی بازیکنان را در شرایط آسیبپذیری قرار میدهد. سازنده این بازی یعنی نینجا تئوری (Ninja Theory) شخصیتی را خلق کرده که ذهنش در حال واچیده شدن است، اما این وظیفه شماست که او را به سفری درباره کشف خودش و رستگاری ببرید. داستان او بسیار ناراحت کننده و دروننگر است؛ اما با پرداختن به چنین مشکلاتی نینجا تئوری توانسته یکی از بهترین بازیهای اکشن داستان محور را بسازد. سنوا درباره زندگی کردن با یک بیماری روحی است و به همین خاطر او در کنار دلایل بسیار دیگری، یکی از بهترین شخصیت های زن در بازی های ویدیویی است.
جیل ولنتاین (Resident Evil)
مجموعه Resident Evil شخصیت محبوب و پرطرفدار کم ندارد. حتی در بین شخصیتهای زن این مجموعه نیز، چند نفری هستند که در بین گیمرها طرفداران زیادی دارند؛ اما مطمئنا هیچکدام بهاندازه جیل ولنتاین (Jill Valentine) محبوب نیستند. جیل از همان اولین شماره Resident Evil درکنار کریس ردفیلد و بهعنوان یکی از اعضای گروه STARS حضور داشت و با زامبیهای راکونسیتی مبارزه میکرد.
جیل بهخاطر مهارتهایش در استفاده از سلاح گرم و مبارزههای تنبهتن معروف است. نقش او در بازی Resident Evil 3: Nemesis پررنگتر بود؛ جایی که بهعنوان شخصیت اصلی حضور داشت و باید با نمسیس، یکی از معروفترین باسهای این مجموعه، مبارزه میکرد.
البته این روزها با تغییر حالوهوای مجموعه رزیدنت اویل، قهرمانان این سری نیز در حال فراموششدن هستند. طرفداران این مجموعه امیدوارند در آینده، باردیگر بتوانند کنترل شخصیتهایی چون کریس ردفیلد، لئون اس. کندی، ایدا وانگ و همین جیل ولنتاین را بهدست بگیرند که نسخه ریمیک بازی Resident Evil 3: Nemesis آنها را کمی به این آرزو نزدیک کرده است.
الی (The Last of Us)
بازی The Last of Us در سال ۲۰۱۳ دنیای گیم را متحول کرد. علاوهبر گیمپلی جذابی که برپایه بقا طراحی شده بود، داستان و شخصیتپردازی بازی در بالاترین سطح ممکن قرار داشت. شخصیت الی (Ellie) با اینکه در بیشتر لحظات بازی بهعنوان یک همراه درکنار شما حضور داشت، بخش زیادی از بار جذابیت این عنوان را بهدوش میکشید. الی نوجوانی سرزنده و بامزه بود که درابتدا توانایی خاصی نداشت؛ ولی در انتهای بازی به قهرمان کامل تبدیل شده بود. اگرچه او در دنیایی تاریک و ترسناک بزرگ شد و هرگز رنگ زندگی عادی را ندید، روحیهای لطیف و دخترانه داشت و با شوخیهای گاهوبیگاهش، همه را بهخنده میانداخت.
Clementine (The Walking Dead)
کلمنتاین شباهتهای زیادی با الی دارد (البته درست این است که بگوییم الی شباهتهای زیادی با کلمنتاین دارد) و تنها کمی از آن کوچکتر است. هر دوی آنها پیش از ایفای نقش اصلی به عنوان شخصیت همراه معرفی شده بودند، هر دوی آنها در دنیایی حضور دارند که به تسلط زامبیها در آمده و پر از افراد غیر قابل اعتماد است و هر دوی آنها به شکل فوقالعادهای باورپذیر هستند.
کلمنتاین در فصل اول The Walking Dead شخصیت بسیار فوقالعادهای بود زیرا او یکی از معدود شخصیتهای کودک بود که مردم او را دوست داشتند. او هنوز بچه بود و در بسیاری از مسایل بی تجربه، اما هرگز تصمیمات احمقانهای نمیگرفت تا فقط خود و دیگران را به خطر اندازد و در روایت تنش ایجاد کند.
یکی دیگر از عواملی که باعث میشود کلمنتاین چنین شخصیت خوبی داشته باشد این است که شخصیت او به شکل معنی داری تکامل مییابد. بازی TellTale Games دارای روایت و حق انتخاب است و با اینکه محدودیتهایی وجود دارد تا نتوانید فراتر از مرزهای تعیین شده بروید، اما دیدن چیزهایی که کلمنتاین در فصل اول آموخته و تاثیر آنها بر عملکردهای او در فصلهای بعد مایهی خوشحالی است. دست و پنجه نرم کردنهای او با جهان و مهمتر از آن واکنشهای او با این تنشها، چیزی است که باعث میشود دوست نداشتن او غیر ممکن شود.