اف تی اپیک تلفیق سرگرمی، کسب درآمد و تکنولوژی

لئوناردو ویلهلم دی‌کاپریو (انگلیسی: Leonardo Wilhelm DiCaprio؛ زادهٔ ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴) بازیگر و تهیه‌کنندهٔ آمریکایی است. او برای بازی در فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای و دورانی شهرت دارد و افتخارات مختلفی از جمله یک جایزهٔ اسکار، یک جایزهٔ فیلم بفتا و سه جایزهٔ گلدن گلوب دریافت کرده‌است. فیلم‌هایش تا سال ۲۰۱۹ بیش از ۷٫۲ میلیارد دلار در جهان فروش داشته و نام او هشت بار در رتبه‌بندی‌های سالانهٔ بازیگران با بیشترین دستمزد در جهان قرار گرفته‌است.

دی‌کاپریو فعالیت حرفه‌ای خود را در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ با حضور در آگهی‌های تلویزیونی آغاز کرد. در اوایل دههٔ ۱۹۹۰، او در مجموعه‌های تلویزیونی مختلفی مانند سیت‌کام پدر و مادری نقش‌های طولانی‌مدتی را ایفا کرد و نخستین نقش سینمایی برجستهٔ او توبیاس وولف در زندگی این پسر (۱۹۹۳) بود. او در ۱۹ سالگی برای بازی در چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار می‌دهد (۱۹۹۳) مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نامزد دریافت جایزهٔ اسکار و گلدن گلوب شد. او برای بازی فیلم‌های عشقانهٔ رومئو + ژولیت (۱۹۹۶) و تایتانیک (۱۹۹۷) به شهرت بین‌المللی رسید. پس از اینکه تایتانیک پرفروش‌ترین فیلم آن زمان شد، حجم کاری او تا چندین سال کاهش یافت. دی‌کاپریو به‌منظور از بین بردن تصویرش از یک قهرمان رمانتیک به‌دنبال نقش‌هایی در سایر ژانرها از قبیل درام جنایی اگه می‌تونی منو بگیر (۲۰۰۲) و دارودسته‌های نیویورکی (۲۰۰۲) بود؛ فیلم دوم اولین همکاری او با کارگردان مارتین اسکورسیزی است.

دی‌کاپریو هوارد هیوز را در هوانورد (۲۰۰۴) به تصویر کشید و برای نقش‌آفرینی‌های خود در تریلر سیاسی الماس خونین (۲۰۰۶)، درام جنایی رفتگان (۲۰۰۶) و درام عاشقانهٔ جاده انقلابی (۲۰۰۸) مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. در دههٔ بعد، او در چندین پروژهٔ کارگردانان سرشناس ایفای نقش کرد؛ از جمله فیلم علمی تخیلی سرآغاز (۲۰۱۰)، فیلم وسترن جنگوی زنجیرگسسته (۲۰۱۲)، فیلم زندگی‌نامه‌ای گرگ وال استریت (۲۰۱۳)، درام بقا بازگشته (۲۰۱۵) و درام کمدی روزی روزگاری در هالیوود (۲۰۱۹)؛ تمام این فیلم‌ها از لحاظ تجاری موفق و با نقدهای مثبت منتقدان همراه بودند. او برای به تصویر کشیدن هیو گلاس در بازگشته برندهٔ جایزهٔ اسکار و بفتا در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.

دی کاپریو بنیان‌گذار اپین وی پروداکشنز—کمپانی تولیدی که برخی از فیلم‌هایش و مجموعهٔ مستند گرینزبرگ (۲۰۰۸–۲۰۱۰) را تولید کرده—و بنیاد لئوناردو دی‌کاپریو—یک سازمان غیرانتفاعی اختصاص داده‌شده به ارتقا آگاهی از محیط زیست—است. او به‌طور مکرر از اهداف خیرخواهانه حمایت می‌کند و چندین فیلم مستند در زمینهٔ محیط زیست تولید کرده‌است. او در سال ۲۰۰۵ به پاس مشارکت‌هایش در فعالیت‌های هنری به مقام عضو ارشد نشان هنر و ادب منصوب شد و در سال ۲۰۱۶، نام او در فهرست مجلهٔ تایم از ۱۰۰ شخص تأثیرگذار در جهان قرار داده شد.

زندگی‌نامه
لئوناردو، در ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴ در شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدرش جورج دی‌کاپریو نویسنده کتاب‌های کمیک و بازیگر، تهیه‌کننده فیلم‌های طنز و مادرش ایرملین ایندربرکن و مادربزرگش هلنا ایندربرکن است. اجداد لئوناردو اهل ایتالیا و آلمان بودند و سه چهارم دی کاپریو در واقع آلمانی است. نام لئوناردو توسط مادر او و به خاطر نام لئوناردو دا وینچی هنگامی که نقاشی این هنرمند را در ایتالیا مشاهده نمود بر او گذاشته شد. مادر و پدر لئو هنگامی که تنها یک سال داشت از یکدیگر طلاق گرفتند و لئوناردو همراه مادرش در محلهٔ فقیرنشینی با نام اکو پارک[۱] که موسوم به زاغه‌های هالیوود است زندگی کرد و بزرگ شد. پدر دی کاپریو یک دورگه آلمانی-ایتالیایی اهل الیف و باواریااست؛ و مادر بزرگ مادری دی کاپریو، هلن ایندربرکن، یک آلمانی متولد یلنا اسمیرنوا روسیه است.

حرفه
آغاز کار لئوناردو در ۱۹۸۹ با بازی در نقش گری بکمن در سریال تلویزیونی بود در همین هنگام بود که با یکی دیگر از بازیگران سینما توبی مگوایر آشنا شد و دوستی‌شان تا کنون در جایش باقی است. دی کاپریو در واقع در سال ۱۹۹۱ با فیلم ترسناک و علمی-تخیلی مخلوقات ۳ پا به عرصه سینما گذاشت. او بازیگری را در پنج سالگی با بازی در سریال تلویزیونی رامپر روم آغاز کرد اما به علت رفتارش از پروژه اخراج شد و پس از آن تصمیم گرفت تا تحصیلاتش را به‌طور جدی آغاز کند و به مدرسه جان مارشال پیوست. وی در سال ۱۹۹۲ پیشرفت چشم‌گیری کرد و توسط رابرت دنیرو از بین ۴۰۰ جوانی که برای تست بازی در فیلم زندگی این پسر شرکت کرده بودند، انتخاب شد و در آن فیلم در کنار الن بارکین و خود رابرت دنیرو به ایفای نقش پرداخت. در ابتدای دوران کارش مدیر آژانس و مدیر برنامه‌هایش به او گوش زد کردند که نام «لئوناردو» بیش از حد غیرانگلیسی و خارجی است و او باید نامش را به لنی ویلیامز تغییر دهد اما لئوناردو نپذیرفت و با بازی در فیلم زندگی این پسر در سال ۱۹۹۳ به صورت جدی‌تر وارد سینما شد.

دی‌کاپریو در اواخر سال ۱۹۹۳ با ایفای نقش یک معلول ذهنی در فیلم چه چیزی گیلبرت گریپ را می‌خورد در کنار جانی دپ قرار گرفت و خوش درخشید که موفق شد برای ایفای نقش گیلبرت گراپ کاندیدای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سن ۱۹ سالگی شود. دی‌کاپریو در سال ۱۹۹۶ در نقش رومئو در فیلم جدید رومئو و ژولیت اثر شکسپیر حاضر، و موفق به برنده شدن خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین شد. اما با این همه فعالیت و کارنامه خوب فیلم پر سرو صدای تایتانیک ۱۹۹۷ ساخته جیمز کامرون بود که او را تبدیل به فوق ستاره‌ای در دنیای هالیوود کرد. دی کاپریو در این فیلم، نقش یک جوان ۲۰ ساله از آمریکای شمالی به نام جَک را برعهده داشت که برنده دو بلیط برای حضور در کشتی سلطنتی تایتانیک می‌شود. دی کاپریو در ابتدا از پذیرفتن این نقش امتناع کرد ولی سرانجام با اصرار و تشویق‌های جیمز کامرون، که به توانایی او در ایفای این نقش ایمان داشت، نقش را پذیرفت. برخلاف انتظارات، این فیلم موفقیتی بی‌نظیر در گیشه‌ها کسب کرد و با فروشی بیش از ۱٫۸۴۳ میلیارد دلار آمریکا، در رده بالاترین فیلم پرفروش آن زمان و تاریخ سینما قرار گرفت. این فیلم، دی کاپریو را در کنار محبوب‌ترین بازیگرانی که عمده هوادارانشان زنان و دختران جوان بودند، قرار داد. او برای بازی در این نقش، نامزد جوایز بسیاری از جمله جایزه گلدن گلوب و جایزه سینمایی ام‌تی‌وی شد.

از ۱۹۹۸ تا به حال
بعد از موفقیت بزرگ تایتانیک او حضوری نه چندان دلچسب در فیلم شهرت وودی آلن داشت و بعد از آن نیز در سال ۲۰۰۰ یعنی چهار سال بعد از تایتانیک در مصاحبه‌ای با مجله تایم اقرار کرد که دوران تایتانیک برای او سخت‌ترین دوران بوده‌است. لئوناردو می‌گوید: «در زمان تایتانیک هیچ گونه رابطه‌ای با خود نتوانستم برقرار کنم، دیگر به آن شهرت دست نخواهم یافت و انتظار مجددش را هم ندارم و چیزی نیست که حالا دیگر به دنبالش باشم». بعد از آن لئو ناردو در فیلم ساحل ظاهر شد فیلمی که نه از نظر منتقدان و نه از نظر تماشاگران راضی‌کننده نبود و با شکست شدید تجاری مواجه شد. در سال ۲۰۰۲ دی‌کاپریو خود را کمی از دنیای پر زرق و برق هالیوود و عکس‌های کلیشه‌ای مجلات دور کرد و تمرکزش را به روی دو اثر موفق اگه می‌تونی منو بگیر[۲] به کارگردانی استیون اسپیلبرگ با بازی تام هنکس و دار و دسته‌های نیویورکی[۳] به کارگردانی مارتین اسکورسیزی با بازی دانیل دی-لوئیس را در کارنامه‌اش قرار داد که هر دو فیلم مورد توجه منتقدین قرار گرفتند و نمرات زیادی را دریافت کردند و هر دو نزدیک به هم اکران شدند. او برای ایفای نقش فرانک آبیگنل جونیور در فیلم اگه می‌تونی منو بگیر نامزد دریافت گلدن گلوب شد. بعد از آن نوبت به اثر قابل توجه هوانورد که بر اساس زندگی واقعی هاوارد هیوز کارگردان و هوانورد معروف آمریکایی ساخته شده بود رسید. دومین کار مشترک اسکورسیزی دومین کاندیدایی جایزه اسکار را به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد برای او به ارمغان آورد و همچنین موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد درام شد.

همچنان دی‌کاپریو همکاریش را با اسکورسیزی ادامه داده به‌طوری‌که او جایگزین رابرت دنیرو در فیلم‌های هزاره جدید وی است.

دی‌کاپریو در سال ۲۰۰۵ مشغول همکاری سومش با اسکورسیزی به نام رفتگان[۴] با حضور ستارگان دیگری چون جک نیکلسون، الک بالدوین، مت دیمون و مارک والبرگ شد. در ضمن هنوز دو همکاری دیگر مارتین اسکورسیزی و دی‌کاپریو باقی مانده‌است. وی در سال ۲۰۰۶ برای بازی در فیلم الماس خونین جلوی دوربین ادوارد زوئیک رفت. دی کاپریو برای سومین بار برای بازی در فیلم الماس خونین نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.

لئوناردو با موفقیت در سال ۲۰۰۶ به استراحتی کوتاه پرداخت و مشغول ساختن فیلمی دربارهٔ محیط زیست شد و این فیلم را به جشنواره فیلم کن برد. دی کاپریو ۲۰۰۸ را با بازی در فیلم یک مشت دروغ ریدلی اسکات آغاز کرد. همچنین او در فیلم جاده انقلابی ۲۰۰۸ یک بار دیگر با کیت وینسلت همبازی شد. در سال ۲۰۱۰ او در دو فیلم جزیره شاتر و تلقین حضور یافت که هردو پرفروش‌ترین فیلم‌های سال شناخته شدند و هر دو فیلم در لیست ۲۵۰ فیلم برتر imdb حضور دارند. درآمد او در سال ۲۰۱۰ به ۶۰ میلیون دلار تخمین زده شد. این دو فیلم پشت سر هم جزو فیلم‌های موفق او و کارگردان‌های کار بوده‌است. دی کاپریو همکاری خود با اسکورسیزی را در فیلم روان شناختی مهیج جزیره شاتر که بر اساس رمانی با همین نام نوشته دنیس لهان بود ادامه داد. جزیره شاتر با بودجه‌ای معادل ۴۱ میلیون دلار آمریکا فروش بی نظیری در گیشه‌ها داشت و بیشترین موفقیت دی کاپریو و اسکورسیزی در گیشه‌ها تا آن زمان نام گرفت. همچنین دی کاپریو در فیلم علمی-تخیلی تلقین ساخته کریستوفر نولان نیز که دربارهٔ رویاهای فردی و وارد کردن رؤیا به ذهن بود، بسیار درخشید. لئو، در نقش دام کاب یک خارج‌کننده اطلاعات و واردکننده رویاهای خاص به ذهن افراد بود. او اولین بازیگری بود که برای ایفای نقش در این فیلم توسط نولان انتخاب شد. این فیلم بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت و در روز اول اکران ۲۱ میلیون و در آخر همان هفته ۶۲٫۷ میلیون دلار آمریکا فروش داشت. لئوناردو در سال ۲۰۱۱ به استراحت پرداخت و در سال ۲۰۱۲ درفیلم جنگوی آزاد شده ساختهٔ کوئنتین تارانتینو به بازی پرداخت و در سال ۲۰۱۳ در دو فیلم گتسبی بزرگ که بر اساس رمانی به همین نام ساختهٔ باز لورمان و گرگ وال استریت ساختهٔ مارتین اسکورسیزی که براساس کتاب دلال بزرگ جردن بلفورت ساخته شده بود جلوی دوربین رفت و بازی درخشانی را به نمایش گذاشت، او که در این فیلم به عنوان تهیه‌کننده نیز حضور داشت پنجمین همکاری خود را با اسکورسیزی تجربه کرد. برای لئوناردو بازی در گرگ وال استریت چهارمین نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و همچنین به دلیل آنکه یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم بود پنجمین نامزدی جایزه اسکار برای بهترین فیلم را به ارمغان آورد. همچنین دی کاپریو جایزه سینمایی ام‌تی‌وی بهترین لحظه را نیز به دست آورد و در سال ۲۰۱۳ تهیه‌کنندگی دو فیلم رانر رانر و خارج از کوره را بر عهده گرفت. دی کاپریو در سال ۲۰۱۵ با فیلم بازگشته آلخاندرو گونزالز اینیاریتو بار دیگر به عنوان یک بازیگر قدرتمند مورد توجه قرار گرفت و در ابتدا جایزه گلدن گلوب، جایزه انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، جایزه بفتا و جایزه ستلایت را از آن خود کرد. او در ادامه برای ششمین بار نامزد جایزه اسکار شد و توانست این بار برای اولین بار جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آورد. پیام تبریک به او در توییتر رکورد بیشترین پیام اختصاصی را شکست و به مرز دو میلیون رسید و همچنین در اکثر نقاط کشورهای مختلف پس از دریافت اسکار وی دست به خوشحالی و شادی زدند. در سال ۲۰۱۶ فعل Leo به معنی «بدست آوردن چیزی پس از سال‌ها تلاش» به گنجینهٔ دیکشنری آکسفورد اضافه گردید که این فعل برگرفته از نام لئوناردو دی‌کاپریوست که توانست پس از سال‌ها تلاش در این سال برندهٔ جایزهٔ اسکار شود.[۵]

گرداورنده : مهندس محمد رستمی

دیدگاهتان را بنویسید